زينبزينب، تا این لحظه: 17 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

دختر گلم زینب

شعر جدید درباره معلم

معلمها چه خوبن                مهربونو صبورن تو مدرسه برای ما                اونها کتاب می خونن معلم عزیزم               چه خوشگل و قشنگی دوستتون دارم چون برام         مثل گل رنگارنگی
20 دی 1390

کارهاي خوب زينب گل

زینب خانم دختر بسیار خوبیه یکی از خصوصیات خوب اخلاقی زینب اینه که به حرف مامان و بابا گوش می ده  و همچنین دختر بسیار مودبی هست . همه را محترمانه صدا می کنه و به بزرگترها نیز خیلی احترام می زاره. زینب خان به قرآن خیلی علاقه داره و تا حالا سوره های زیادی حفظ کرده هر سوره که حفظ می کنه. با اینکه زینب به خاطر علاقه اش به قرآن ف آن را حفظ می کنه ولی بابایی برای هر سوره که یاد بگیره بهش جایزه می ده. مامان و بابا خیلی ازش راضی هستند امیدواریم که خدا هم ازش راضی باشه. ...
11 دی 1390

زینب خانم شاعر

زینب خانم جدیدا چهار تا شعر گفته یکی برای من یکی مامانی یک هم برای مادر بزرگ ویکی هم پدر بزرگش. زینب دوست داره مثل عمش دکتر بشه ، جالبه که عمش هم شاعره و شعرهای قشنگی گفته حالا این هم شعرهای زینب خانم ما که تازه گفته :   شعر مامان مامانم مهربونه             قدر منو می دونه مامان من عزیزه             مثل گل و تمیزه حتی مثل یه خورشید      مامان من درخشید مامان دوستتون دارم     بهتون احترام می زارم   شعر بابا بابای خوب و نازم خوب خی...
8 دی 1390

سفر زينب خانم وداداشي به مشهد

زینب خانم و محمدفواد و مامان و بابا آبان ماه به مشهد رفتند زینب خانم قبلا هم رفته بود ولی داداشی دفعه اولش بود . زینب خانم امام رضا را خیلی دوست داره . ٤ روزی که مشهد بودیم هر روز به حرم می رفتیم . یک روز زینب و بابایی با هم به سمت ضریح رفتند و با اینکه خیلی شلوغ بود ولی یک قسمت یک دفعه خالی شد و زینب خانم تونست براحتی بره و زیارت کنه و برای همه دعا کنه. زینب هر روز که می خواست بره حرم با چادر مشکی می رفت و خادمها که می دیدند یک دختر کوچولو چقدر قشنگ رو گرفته خیلی خوششون می آمد و به زینب شکلات می دادند.   ...
8 آبان 1390

سفر به سوریه و لبنان

زینب خانم حضرت زینب (س) را خیلی دوست داره .یک باره وقتی یک سالش بود به سوریه رفت و یکباره هم در پنج سالگی البته این بار بزرگتر شده بود و  همه چی به یادش می مونه . از دفعه قبل چیزی تو ذهنش نمونده چون خیلی کوچیک بود ولی اینبار برای خودش خانمی شده بود برای همین خیلی از سفر لذت برد بخصوص در حرم حضرت زینب و حضرت رقیه حالت خاصی داشت. برای همه دعا می کرد. اینبار دادشی هم بود برای همین بیشتر هم بهش خوش گذشت. بعد از سوریه به لبنان رفتیم و اونجا هم از جاذبه های کشور لبنان دیدن کردیم. در مجموع سفر خوب وبیاد موندنی برای زینب بود امیدوارم باز هم بتونیم سفرهای زیارتی و سیاحتی زیادی بریم ...
7 آذر 1389

تولد برادر عزيز

امروز خدا به زینب یک دادشی خوشگل داده اسمشو گذاشتیم محمدفواد . زینب از ماهها پیش منتظر امدن برادرش بود خیلی اونو دوست داره . زینب برای داداشی و مامانی گل خرید و به بیمارستان برد و تقدیم اونها کرد. قراره زینب به محمدفواد کارهای خوبی که بلده یاد بده و از اون محافظت کنه و از این به بعد به مامانی بیشتر کمک کنه.
23 فروردين 1389

يادگيري قرآن و شعر

زينب به يادگيري قرآن و اشعار مختلف خيلي علاقه داره و مامانش با حوصله سوره هاي کوچيک و شعر هاي زيبا رو به زينب ياد مي ده زينب هم شبها که من از سر کار مي آم برام مي خونه
12 فروردين 1389

سفرهاي زينب خانم تا يک سالگي

زينب خانم تا يک سالگي سفرهاي زيادي رفت اولين سفرش در سه ماهگي به کيش بود که خيلي خوش گذشت . بعدش به شمال رفتيم و در ده ماهگي زينب چون نذر کرده بوديم اونو به سوريه براي زيارت حضرت زينب و حضرت رقيه سلام الله عليها برديم .همچنين در طول اين مدت از چند شهر ديگر کشورمان هم ديدن کرديم.
25 مهر 1386

تولد زينب خانم

زينب خانم 25 مرداد 85  به دنيا اومد و دل من و مامانشو و پدر بزرگها و مادربزرگاش و همه فامیل رو حسابي شاد کرد. زینب نوه اول خانواده پدريش هست و نوه پنجم خانواده مادري است. امیدوارم که دخترخوب و مودب و مومن و موفقی باشه انشاالله   ...
25 مرداد 1385
1